از زمانی که رسانههای ارتباط جمعی و عمومی مانند ماهواره، تلفن همراه و اینترنت به زندگی خانوادهها وارده شدهاند نوجوانان را به نوعی اسیر خود کردهاند. فیلمهای خشن، برنامههای مستهجن و آموزشهای اشتباهی که با فرهنگ جامعه سنخیت ندارد وارد محیط خانواده، جامعه و ذهن کودکان و نوجوانان شده است، سن بلوغ این کودکان و نوجوانان بهدلیل آگاهیهایی که از این رسانهها میگیرند زودتر از حد معمول است. شاغل بودن پدر و مادر نیز مزید بر علت شده و باعث شده کودکان و نوجوانان در نبود خانواده و در استقلال کامل مدام در حال آزمایش و خطا باشند تا بتوانند رفتار یا گفتار مناسبی را با حالات خود پیدا کنند. از آنجا که این کودکان و نوجوانان الگوی مناسبی را در محیط خانواده خود ندارند به سمت همسالان خود گرایش پیدا میکنند و بهدنبال رسیدن به مشترکات با آنها هستند، این مسائل باعث شده که کودکان زودتر از حد معمول بالغ و زودتر وارد اجتماع شوند و همین اتفاق سن آسیبهای اجتماعی را کاهش داده است.
در گذشته استعمال مواد مخدر تنها مختص به افراد بالای ۵٠ سال بود. طی دو دهه گذشته سن اعتیاد به بیست سالگی رسید و امروزه سن گرایش به مواد مخدر و استعمال آن به دوره نوجوانی یا به عبارت دیگر ١۴ – ١٣ سالگی رسیده است.
شیوع گسترده مواد مخدر در جامعه و به تبع آن معتاد شدن عده زیادی از افراد بویژه جوانان و نوجوانان امروزه به صورت یکی از معضلات تقریبا غیرقابل حل در ایران در آمده است.
گرایش به سوی مواد مخدر و استعمال آن تبعات مختلف و جبرانناپذیری به دنبال دارد که میتوان به ترک تحصیل،گرایش به سمت دوستان ناباب، سرقت، نزاعهای خیابانی و خانوادگی و… اشاره کرد.
گسترش انواع مواد مخدر ودر دسترس بودن و تغییر الگوی شیوههای مصرف سبب شده که عده زیادی از جوانان و نوجوانان به استعمال این مواد گرایش پیدا کرده و زمینهساز بروز مشکلات فراوان برای خود، خانواده و جامعه شوند.
یکی از مسائلی که طی دهه اخیر مسوولان مربوطه را با چالشهای فراوانی روبرو ساخته و آنان را به ارایه راهکارهای پیشگیرانه و بازدارنده واداشته بود، راهیابی انواع مواد مخدر سنتی و شیمیایی به مدارس بخصوص در مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان است. شاید بتوان مدعی شد که یکی از علتهای رواج این معضل قابل دسترس بودن انواع مواد مخدر است. مواد مخدر به قدری فراوان است که هر کسی میتواند با صرف مدت زمان اندکی در هر نقطه از شهر نسبت به تهیه و خرید این مواد اقدام کند.
نکته قبل توجه که نمیتوان آن را نادیده گرفت انکار مسوولان مربوطه در امور آموزش و پرورش است که همانند مسوولان سالهای پیش دانشگاهها به جای حل صورت مساله به پاک کردن آن میپردازند و حتی منکر شیوع اعتیاد در میان دانشآموزان میشوند.
بسیاری از دانشآموزان نه تنها اندکی تاثیرپذیری از والدین نداشته بلکه از معلمان و مربیان آموزشی و تربیتی مدارس نیز به دلیل عدم وجود رابطهیی صمیمی و دو سویه الگوبرداری نکرده و تقریباص نسبت به صحبتها و رفتار مربیان خود بی تفاوت هستند. دلیل این مساله را نمیتوان تنها بیتوجهی دانشآموزان دانست بلکه متاسفانه معلمان و دبیران مدارس نیز به دلیل عدم آموزشهای مناسب نمیتوانند با دانشآموزان ارتباط برقرار کرده و ترجیح میدهند که فقط مشکلات درسی دانشآموزان را حل کنند و رفع مشکلات و کمبودهای روحی، روانی و عاطفی دانشآموزان را به خانواده و بیرون از مدرسه ارجاع میدهند.
تنها چاره پیشگیری و مقابله با آسیبهای اجتماعی این است که از همان ابتدا از کانال کودکان و نوجوانان وارد شد، به این معنی که علایق و خواستههای آنان بررسی شود و با همگامسازی علایق و خواستههای آنان با نوع فرهنگ و عرف حاکم بر خانواده و جامعه گامهای ابتدایی پیشگیری از گرایش آنان را به محیطهای غیر از خانواده برداشت. در کنار این مساله باید افراد متخصص در امور جوانان برنامهریزیهایی را برای آنان داشته باشند و برای آنها الگوهای دیداری و شنیداری مناسبی را مشخص و معین کنند، فیلمها، تفریحات مناسب با علایق جوانان، ایجاد زمینه فعالیت مرتبط با توانایی آنان و آموزش مهارتهای زندگی بیشک میتواند بهترین راه پیشگیری و مقابله با آسیبهای اجتماعی باشد.